مرد از زن خیلی تنهاتره! مرد لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد،دستشو باز کنه و ناخوناشو نگاه کنه و ته دلش از خودش خوشش بیاد! مرد موهاش بلند نیست که توی بی کَـسی کوتاهش کنه و اینجوری لج کنه با همۀ دنیا! مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت زنگ بزنه به دوستش و گریه کنه و خالی شه! مرد حتی دردهاشو اشک که نه،یه اخـمِ خشن میکنه و میچسبونه به پیشونیش! یه نخ سیگار روشن میکنه و یه دنیا بیکسی.. یه وقتایی ، یه جاهایی ، به یه کسایی باید گفت :
سین.....مثل سیگار "میـــــــــــم ... مثلِ مـــــرد!"
این بار که تنها به آغوش خلوت ان باغ پناه می برم
زیر برگ ریزان درختان پاییزی . . .
کنار آن سرو بلند . . .
دو دست ناگهان
چشمانم را آهسته بپوشاند
و صدایی آشنا نزدیک گوشم که می گوید:
.
.
.
سلام!
مدت هاست که بی تابم
به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟
جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و او روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟
آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم